۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه


­ بسمه تعالی
§        حکمت عدد اربعین
هیچ چیز در جهان هستی بدون حکمت نیست. اگر نیک بیندیشیم و تفکر کنیم، در ذره ذره‌ موجودات راز و رمز و درسی نهفته‌است. در عالم خلقت، زمان‌ها، مکان‌ها، اعداد، اشخاص، اشیاء و... هر کدام ظرفیتی را در خود نهان‌دارند و با انسان‌ها سخن می‌گویند. در بین همین موجودات، هر یک نیز با دیگری تفاوت‌هایی دارند. به نظر شما معدن گچ و معدن طلا یک اندازه‌اند؟!
حکایت اعداد نیز این چنین است. عدد هفت و چهل که در قرآن و روایات بسیار به چشم می‌آیند، از این جمله‌اند. "اربعین" در فرهنگ اسلام، جایگاه ویژه‌ای دارد. در این عدد خصوصیتی است که سایر اعداد ندارند. تا به حال درباره "اربعین" فکر کرده ایم؟
 « غالب انبیاء در چهل سالگی به رسالت مبعوث شده اند(1) و پیامبر عزیز ما نیز(2)، وعده‌ی موسی با خدا در چهل شب به کمال و تمام می‌رسد(3)، چهل سالگی زمان رشد تامّ انسان است(4)، چهل شب دعا به هدف اجابت نزدیک‌تر است(5)، با چهل روز سلوک خالصانه، چشمه حکمت و معرفت از درون انسان می‌جوشد(6)، دعای چهل نفر زمینه مغفرت انسان را فراهم می‌سازد(7)، حفظ چهل حدیث روزنه‌های فهم عمیق دین را به روی مؤمن می‌گشاید(8)، چهل خانه از چهار طرف، همسایه محسوب می‌شود(9)، دعا برای چهل مؤمن در قنوت نماز شب استحباب دارد. (10) »
§        اربعین حسینی را حکمت دیگری است...
اربعین ما را در کربلا محدود نمی‌کند، نگاه ما را به افق می‌گشاید، شور و امید را در دل شیعه زنده می‌کند، اربعین به تو می‌گوید: اگر در مسیر حسین(ع) باشی، دوباره به حسین(ع) می‌رسی. اربعین وصال دوباره است که هجران سخت را پایان می‌دهد. ما به راستی به اربعین چگونه می‌نگریم؟ چهلمین روز شهادت 72 تن که مثل هر سال می‌آید و می‌رود؟! و ما مثل همیشه به سوگ و عزا می‌نشینیم تا عاشورای دیگر و اربعین دیگر بیاید؟!! یا اینکه حکمت اربعین را باید دریابیم، در آن بیندیشیم و از آن درس‌ها و عبرت‌ها بگیریم؟! ...
"اربعین"حسین(ع) را از سه نگاه می‌توان به نظاره و مشاهده نشست، فرصت ضیافت ضریح رضوی و همسایگی کریمانه امام رئوف به ما در فهم عمیق‌تر این معارف مدد خواهد‌کرد.
·        نگاه اول (از روزنه اعتقادات شیعه)
چهل روز است خورشید، سرخ‌گون طلوع و غروب می‌کند. چهل روز است منظومه شمسی، گلگون به گرد خورشید می‌چرخد.
چهل روز است همه کائنات سوگوار و عزادار است. همه چیز و همه کس می‌گرید... خون می‌گرید. یک اربعین بارش خون از همه هستی... اگر دیده‌ای باشد که بتواند ببیند.(11)
این قصه پرغصه جای شگفتی ندارد؛ شیعه با این اعتقاد رشد‌کرده و بالیده و با همه وجود دریافته‌است که امام معصوم(ع)واسطه فیض خدا بر هستی است. حیات وامدار امام معصوم است... عصرهای جمعه را دیده‌اید؟! چقدر غم بر دل انسان سنگینی می‌کند، انگار در و دیوار بر یتیمی و تنهایی خود مویه می‌زند. و خدا می‌داند اگر در عصر عاشورا، آن‌ هنگام که شمس جمال حسین(ع) از افق قتلگاه بر نیزه‌ها طلوع کرد... اگر نبود حجت خدا؛ امام سجاد(ع)، زمین و زمان یک لحظه، ماندن را تاب نمی‌آورد.
شیعه، این‌ها را می‌داند، می‌فهمد، با این معارف بزرگ می‌شود و از شنیدن آن‌ها تعجب نمی‌کند. چرا شگفت‌زده شود؟ مگر اینک که به آسمان می‌نگرد عمق آن‌را می‌بیند؟! مگر وقتی که به زمین نگاه می‌کند همه آنچه در دل خاک می‌گذرد، می‌بیند؟ یک تلسکوپ و یک میکروسکوپ، چشم او را به زمین و آسمان بهتر می‌گشاید. آری؛ دیدن خون بارش آسمان و جوشیدن خون از زمین، دیده‌ای روشن‌بین می‌خواهد.
از عاشورا تا اربعین، همنوایی ملک و ملکوت با یکدیگر در غم فقدان حجت خدا است؛ غمی که مثل دیگر غم‌ها نیست، چون روز حسین(ع) مثل دیگر روزها نیست. از این رو نباید عزای حسین(ع) نیز مثل دیگر عزاها باشد. باید در این مصیبت گریست، همچون امام سجاد(ع) که حدود چهل سال گریست، و مانند مولایمان مهدی(عج) که صبح و شام بر غربت جدّش می‌گرید. پیوند شیعه با ولّی خدا، پیوندی ناگسستنی است و از عاشورا تا اربعین، یک چله سلوک اعتقادی و معرفتی به ولیّ خدا و امام معصوم(ع) است.  
§        نگاه دوم (از روزنه تاریخ)
نگاه دوم تو را به دو قافله می‌رساند، دو حکایت عاشقانه، دو رنج و مویه حماسی و عارفانه، دو گروه زائر عاشق که به کربلا می‌آیند. یک گروه دو نفره از مدینه، و یک کاروان پیروز از شام.
·        حبیبی یا حسین
جابر بن عبدا... انصاری صحابه بزرگوار پیامبر که دوران کهن‌سالی را می‌گذراند و در نابینایی‌اش، چشم دل به اعماق هستی گشوده است به همراه عطیه- مفسر بزرگ قرآن- روزها و شب‌ها را از بیراهه آمده‌اند و خطر‌ها را به جان خریده‌اند. این زیارت اما زیارتی دیگر است، زیارتی که اگر جان به پای آن بدهی، بهای زیادی نیست... جابر دست در دست عطیه گام به خاکی می‌نهد که چهل روز است بوی بهشت از آن می‌وزد. به کنار فرات می‌آید، آداب زیارت را به جا می‌آورد؛ غسل می کند، بر سر و روی خود عطر می‌افشاند،... اینک آرام آرام گام برمی دارد، صدای طپش گام‌های یک عاشق را سرزمین کربلا می‌شنود... دستان را از دست‌های عطیه برمی‌دارد، نمی‌بیند، اما میان عاشق و معشوق رمزی است... محبوب او را می‌خواند و او درست می‌رود بالای مزار مولایش، فرو می‌افتد، خود را به خاک می‌اندازد، انگشتانش را در خاک نرم تربت محبوب می‌برد، نزدیک است جانش به عرش بال بگشاید، سه بار از صمیم دل فریاد می‌زند... حبیبی یا حسین... بی‌هوش می‌شود... کسی نمی‌داند که جابر روشن‌ضمیر چه دیده است...
·        صدای زنگ قافله‌ای می‌آید...
... چه داستانی دارد این اربعین... این زینبI است که به امامت زین العابدین(ع)به سوی کربلا می‌آید... این زینب است؛ شکسته امّا پیروز، خمیده امّا عزیز، با قافله یاس‌های کبود به باغستان لاله پای می‌نهد. شگفتا! چهل روز قبل، این کاروان را دست‌بسته و اسیر از کنار پیکرهای پاک شهیدان عبور دادند، آن وقت بهای یک یا حسین چند تازیانه بود. اینک امّا زینب، همه‌جا را کربلا کرده‌است... عاشورا را پرورش داده، دست ظلم را بسته و خود آزاد و سربلند به سوی برادر می‌آید... برگ‌ریزان را دیده‌اید؟... حکایت سلام دوباره آل‌الله با شهیدانشان این‌گونه است... زینب را امّا با برادر رازی دیگر است، چه زیارتی است این زیارت...
                                                  ثواب این زیارت را کسی جز من نمی‌داند
                                                    تپش‌های دل زینب زیارت‌نامه می‌خواند
از همه‌چیز و همه‌جا و همه‌کس گفت... امّا از رقیه؟! ...
و تو با این نگاه به خوبی در می‌یابی که با صبر و کیاست و فرصت‌شناسی در سنگر زمان می‌توانی به امام محبوبت برسی، می‌فهمی رسیدن به ولایت، سن و سال و سلامتی ظاهری و... نمی‌خواهد... عشق می‌خواهد و معرفت... این همه‌ دار و ندار شیعه است...

§        نگاه سوم( از روزنه معرفت)
اين نگاه مروري است بر زيارت اربعين كه امام حسن عسكري(ع)آن را از نشانه‌هاي شيعه برشمرده است(12) و سند پرافتخار تشيع است. زيارتي كوتاه با دريايي از معارف بلند ولايي، كه جان را سيراب مي‌كند و روح را به آرامش مي‌رساند. اين زيارت براي ما گفته‌ها و درس‌ها دارد. اين‌ها فقط چند نكته از هزاران نكته باريك‌تر از موي آن است:
1- شيعه چون در مسير حق است، بر حق است. اگر مي‌خواهد بر حق بماند، بايد ياد حقيقت را همواره در دل زنده نگاه دارد تا در ظلمت‌هاي جبر و ترديد و فتنه، راه را به درستي بپيمايد. در مسير حق بودن خوب است امّا كافي نيست، بايد به مقصد رسيد. در مسير هزاران قطعه از ظلمت و امواج گوناگون است. و ياد حسينA مشعل فروزان راه در شب تاريك فتنه‌ها و طوفان شبهه‌ها و شهوت‌هاست:
انَّ الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه
2- ياد حسين (ع)از عاشورا شروع مي‌شود و با عاطفه و لطافتی كه در اشك و سوزش قلبي جلوه مي‌يابد، در اربعين به بلوغ و كمال مي‌رسد.  سنّت اربعين، سنّت انسان‌هايي است كه اسير غوغاي زمانه و تبليغات باطل نشده و از مسير حق به هيچ قيمتي دست نمي‌‌كشند. شيعه با زيارت اربعين و سنّت اربعين ثابت مي‌كند كه راه و رسم حقيقت نه فراموش‌شدني است و نه كهنه شدني. شيعه با زيارت اربعين عهد عاشورايي جاودانه خود "ما بقيت و بقي اليل و النهار" را اثبات مي‌كند. زيارت اربعين دعوت به تكرار عاشورا در مقابل ظلم و ستم در هر زمان و مكان است و سنّت اربعين نيز اين چنين است. (اربعين‌هاي شهيدان انقلاب اسلامي و راهپيمايي اربعين سال57 كه مهر پايان به رژيم طاغوت زد، شعاعي از همين تابش حسين(ع) است). زيارت اربعين، سند بصيرت ولايي شيعه و استقرار در سنگر حصين زيارت همراه با "زمان شناسي"،"دوست شناسي"  و" دشمن شناسي" است.
3-  چه زيباست اين زيارت اربعين... وچه شيرين است... تو در زيارت عاشورا از امام حسين(ع) مي‌گويي و از فرزندش علي بن الحسين(ع) و از اولاد و اصحابش... امّا اربعين، زيارتي بلوغ يافته است. تو در معرفت عاشورايي‌ات به درجه‌اي مي‌رسي كه در تمام زيارت فقط حسين(ع) را مي‌بيني و بس. گويا "الذين بذلو مهجهم دون الحسين" به‌خوبي معنا مي‌شود. در زيارت اربعين هرچه است، حسين(ع) است و بس.
تازه بوی شهيدان حسين را مي‌گیري... آن‌ها كه در عاشورا جز حسين(ع) را نديدند... مثل عباس كه در آب حسين را ديد... و ذكر عطش الحسين... با زيارت اربعين تو در يك سلوك عارفانه به كوثر حسين(ع)مي‌رسي... چه زيباست اين زيارت اربعين كه اسم دشمنانش را نياورده است، یعني در مبارزه با طاغوت و ستم، مبارزه با فرهنگ جهالت و ضلالت مهم‌تر است وگرنه شمر و يزيد و ابن‌زياد و... كه حيواناتي بيش نيستند... اگر شاخصه‌هاي فرهنگ اموي را بشناسي، در هر زمان مي‌تواني با آن مقابله كني و دشمن را فقط در چهره چند نفر زبون و مفلوك- در چهارده قرن- نمي‌بيني. اگر چه آنان را هم از صميم دل لعنت ابدي نثار مي‌كني، امّا برايت  از همه چيز مهم‌تر شناخت فرهنگ جهل و گمراهي و دنياطلبي است كه آفت هميشه‌ی جان و دين انسان است.
...چه زيباست اين زيارت اربعين كه "دعوت دلسوزانه"، "نصيحت عالمانه" و "شهادت عاشقانه" را ميراث هميشه حسين(ع) قرار مي‌دهد؛ "فاعذَرَ في الدعاء" و "منح النصح" و "بذل مهجته فيك" ...

شيعه‌ امام حق، مانند مولايش براي بيدارسازي خواب‌رفتگان و جاهلان و گمراهان، از فراخواندن، گفتن و نصيحت كردن و اتمام حجت كردن دلسوزانه چيزي كم نمي‌گذارد. امّا آن‌گاه كه سيطره پرغوغاي ستم، گوش‌ها و چشم‌ها را بسته و بر دل‌ها قفل زده است، "شهادت" بهترين و تنها راه است.
"شهادت" بن بست‌ها را مي‌شكند و دين را طروات مي‌دهد و جان‌ها را زنده مي‌كند...
...به راستي آيا تا به‌حال زيارت اربعين را اين گونه به قرائت نشسته‌ايم؟؟
§        آيا تو خواهر مني؟؟!! ...
كاروان سياه‌پوش اسيران آزاده، پيروز و شكوهمند- اگرچه خسته و شكسته- به كربلا رسيده است. گودال قتلگاه اين بار... باز هم وعده‌گاه خواهر و برادر است... زينب به ديدار برادر مي‌آيد...تا از مأموريت الهي‌اش گزارش دهد...
شنيده‌ايد... روز يازدهم، آن‌گاه كه چشم زينب از بين شمشيرها و نيزه‌هاي شكسته به بدن چون گل پرپر برادر افتاد، از سر تعجب ندا داد: اَأَنت اَخي؟! آيا تو برادر مني؟!
اينك...جا دارد حسين(ع) نگاهي به قامت خواهر بيفكند و از سر تجب بگويد: أأَنت اُختي؟! آيا تو خواهر مني؟!
مگر اربعيني هجران و غربت، چقدر دشوار و سخت بوده است؟! ...
§        حرف آخر
اربعين كه مي‌آيد، دوباره بوي كربلا مي‌آيد و صداي چاووش‌خوانان در خاطره كودكي‌هایم زنده مي‌شود، آن‌گاه كه به استقبال یا بدرقه مسافران كربلا مي‌رفتند و مي‌خواندند:
بر مشامم مي‌رسد هر لحظه بوي كربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا
و فرياد مي‌زدند:
چه كربلاست كه آدم به هوش مي‌آيد
هنوز ناله‌زينب به گوش مي‌آيد
و يادم مي‌افتد، دسته و گروهان‌ها و گردان‌هاي همسفران شهيد را كه درصبح‌گاه‌ها و شب‌هاي پرخاطره عمليات همسرايي مي‌كردند:
اين دل تنگم عقده‌ها دارد
به خدا ميل كربلا دارد
...مي‌روم ببينم در كجا زينب
شكوه از شمر بي‌حيا دارد...
و من، اين اربعين را ميهمان ضيافت آسماني توأم اي امام رضا(ع)! ... .براي من حرم تو بيش از هر‌جا بوي كربلا مي‌دهد... و چه اربعين خوبي شد اين اربعين، من يك چلّه عاشقانه عزاداري حسين(ع) را بر سر سفره‌ی لطفت ختم مي‌كنم... و در جوارت مشام جانم را به عطر شهادت معطر مي‌سازم و باز گوش جان مي‌سپارم به صداي همان چاووش‌هاي باصفا:
ز تربت شهدا بوي سيب مي‌آيد
      ز طوس بوي رضاي غريب مي‌آيد
...............................................................................................................................................................................................
(1)  بحارالانوار/ جلد 10/ صفحه 88
(2)  بحارالانوار/ جلد 15/ صفحه 88
(3)  سوره مبارکه اعراف/ آیه 142
(4)  سوره مبارکه احقاف/ آیه 15
(5)  بحارالانوار/ جلد 95/ صفحه 376
(6)  بحارالانوار/ جلد 92/ صفحه 326
(7)  بحارالانوار/ جلد 87/ صفحه 224
(8)  بحارالانوار/ جلد 2/ صفحه 153
(9)  بحارالانوار/ جلد 84/ صفحه 3
(10)                    مفاتیح الجنان
(11)                    روایات فراوانی از ائمه بزرگوارE در‌این‌باره به ما رسیده است که در شهادت امام حسین(ع) تمام زمین و زمان و موجودات رنگ خون گرفتند و تا چهل روز در این وضعیت بودند.(بحار الانوار ج 45/ ص206)
(12)                     تهذیب الاحکام/ جلد6 / صفحه 52